ما هنوز در هنوزیم...

امروز چهلمین روزی است که مامانم حال دوستش را از هیچ کسی نپرسیده الا خدای خودش!

چهل روز است که نرگس مامانم را از دست دادیم...

 

 

پ.ن: چقدر دلم می خواست پیش مامانم بود. چقدر اینجا برایش مطلب نوشتم:

این

و این یکی

و حتی این آخری

+ روشون کلیک باید بشه!


نوشته شده در شنبه 92/9/23ساعت 2:0 عصر به قلم سارا بانو نظرات ( ) |


کد قالب جدید قالب های پیچک